ایران پروداک|مرکز تخصصی تحلیل آماری پایان نامه،کاهش تضمینی همانندجویی
ایران پروداک
مبانی نظری آنومی سازمانی

مبانی نظری آنومی سازمانی

مبانی نظری و پیشینه مدیریت
قیمت: ۲۵,۰۰۰ تومان
۵۰,۰۰۰
835

آنومی سازمانی


آنومی[1]، در حوزه جامعه‌شناسی متولد شده و آن را معادل بی‌هنجاری، تعارض و ابهام هنجاری می‌دانند. سازمانی که به آنومی دچار می‌شود، حداقل هنجارهای کاری مشترک را از دست می‌دهد. به‌زعم دورکیم[2]، تغییرات بنیادی، با شکستن چارچوب هنجاری موجود، بسترساز آنومی است. اجتماعات اعم از جامعه و سازمان در سپهر زندگی آدمیان، با ارائه هنجارها و ارزش‌ها، چارچوبی برای هدایت رفتارها ایجاد می‌کنند. اقدامات نوآورانه مدیریتی اخیر در استفاده از فرهنگ سازمانی به‌عنوان یک سیستم کنترلی، اهمیت «هنجارها» را در درک محیط کار بیشتر کرده است (هادسن[3]، 1999). با این وصف، اگر در جامعه عمومی و سازمانی، این چارچوب هدایت‌کننده، غایب باشد، سردرگمی و پریشانی در رفتار اعضای آن کاملاً قابل پیش‌بینی است که جامعه شناسان از آن با عنوان " انحراف" یا " آنومی" یاد می‌کنند. نظریه امیل دورکیم از آنومی اساساً بر این دیدگاه بنا شده است که یک نیروی اجتماعی بیرونی به‌عنوان " زنجیری که انسان را تنظیم و کنترل می‌کند"، نیاز است. دورکیم مدعی است سیر تحول زایی و پاره پارگی ناشی از نوگرایی، نظم اجتماعی سنتی‌ای که توسط همبستگی مکانیکی ایجاد شد را تضعیف می‌کند. تحلیل رفتن انسجام مکانیکی فرد را از یوغ سنت و عقاید تعصب‌آلود رها می‌کند. اما این روند بذر نظم زدایی اخلاقی، آنارشی و تعارض را می‌کارد، زیرا بدون ایجاد هرگونه جایگزین مؤثر برای انسجام اجتماعی، گسست را به وجود می‌آورد (جانسون و دوبرلی[4]، 2010).

مبانی نظری آنومی سازمانی

نوع فایل: WORD

منبع: دارد

پاورقی: دارد

تعداد صفحه: 61


 آسیب‌شناسی و بحران به‌ویژه در دوره انتقال رخ می‌دهد که در این مدت صور نامناسب به‌صورت بقایا می‌مانند یا از میان می‌روند، ولی هنوز صور مناسب جایگزین آن‌ها نشده‌اند که نتیجه این روند افزایش آنومی است که نرخ انحراف را افزایش می‌دهد. البته برخی صاحب‌نظران آنومی را در سطح خرد-فردی (آنومیا[5]) مورد بحث قرار داده‌اند ولی بیشتر جامعه شناسان این مفهوم را در سطح کلان (جمعی) بررسی نموده‌اند. ظهور تئوری آنومی رنسانسی در گفتمان مدیریت در پی داشت. بنابراین شرایط بالا به سازمان‌ها هم قابل ‌تعمیم است، چراکه سازمان بر اساس نظم و به‌واسطه‌ی هنجارهای خود اداره می‌شود و هنجارها و الگوهای سازمانی تعیین کننده رفتار، در کنش متقابل میان کارکنان هستند که پیروی از آن‌ها موجب تعادل و نظم در سازمان می‌گردد (جانسون و دوبرلی، 567:2010، به نقل از سفیدچیان و همکاران، 1394). چنان چه هنجارها قدرت تنظیم‌کنندگی خود را بر رفتار کارکنان از دست بدهند و افراد نسبت به هنجارهای موجود بی‌تفاوت شوند سازمان دچار وضعیتی آنومیک می‌شود.

-تعریف آنومی 

از نظر لغوي، آنومي از واژه يونـاني «آنوموس[6]» مشـتق شـده كـه در آن a پیشوند منفی ساز و نوموس[7] به معناي قانون و رسم است؛ بنابراين آنومي به معناي بی قانونی يا بی‌هنجاری است. در فرهنگ انگلیسی آكسفورد نيز آنومي به معناي «رعايت نكردن قانون، بی قانونی (بی‌نظمی) و بی‌اعتنایی به قـانون الهـي ترجمه شده است (سیمفون و وینر[8]، 1989: 492). از سوي ديگر، در فرهنگ آكسفورد لرنر، آنومي برابر با «فقـدان معيارهـاي اخلاقـي يـا اجتمـاعي» تعريف شده است (هرنبای[9]، 2005: 54).

برخي بر اين عقيده­­اند كه بي­هنجاري ترجمه مناسبي بـراي واژه آنـومي نيسـت؛ زيرا جوامع، حتي در ابتدایی‌ترین حالت خود نمی‌توانند به‌صورت تام و تمام فاقـد 184 هنجار باشند؛ بنابراين آنومي را به معناي تعارض هنجارها به كار برده­اند؛ (براي نمونه) از نظر نيسبت[10] هيچ رفتار اجتماعي بدون هنجار وجود نـدارد. همه رفتارهاي انساني فراتر از سطح معلوليت ذهني افراطي، حداقل تا اندازه­اي هنجـاري است؛ (پس) به نظر او آنومي تعارض هنجارهاي اجتماعاً پذیرفته‌شده در فرد اسـت (كوثري، 1386:42)؛ بنابراين هرچند طرفداران اين نظريه، آنـومي را در معنای لغوی بی‌هنجاری نپذیرفته‌اند؛ ولـي بـاز هـم آن را در معنـاي محـدود و مضـيق «تعارض هنجاري» ترجمه کرده‌اند.

در مقابلِ اين برداشت مضيق از آنومي، عده ديگري بر اين عقیده‌اند كه آنـومي علاوه بر معناي بي­هنجاري و يا تعارض هنجاري، داراي معاني متعدد ديگري بوده كه می‌توان گفت در جرم‌شناسی، اغلب آنچـه متـرادف بـا آنـومي اسـت، اخـتلال هنجاري می‌باشد. به‌عبارت‌دیگر «اختلال هنجاري همان چيزي است كه دوركهيم آن را آنومي اجتماعي ناميد» (چلبي، 1375: 107). شايد به همـين دليـل اسـت كه از منظر دوركهيم، مفهوم آنومي ناظر به «نبودن نظم اجتماعي است؛ وضعيتي كه در آن ديگر كنترلي بر خواسته‌های نامحدود وجدان فردي وجود ندارد» (وايـت وهينز، 1390: 150) می‌باشد. همان‌گونه كه رابرت كي  مرتون نيز به‌عنوان يكـي از طلایه‌داران بسط و تشريح نظريه آنومي معتقد اسـت: «آنـومي فقـط  بـه معنـاي فقدان هنجارها (بی‌هنجاری) نيست» (كوثري، 1386: 42) و به معناي «قائل شدن اهميت بیش‌ازاندازه براي دسـتيابي بـه موفقيـت، حتـي اگـر عملکرد صورت گرفته برخلاف قوانين و مقررات باشد» است (كسن، 1385: 89-90)؛ بنابراين به عقيده آن‌ها تنگ‌نظری است كه آنومي فقـط در معنـاي  بی‌هنجاری یا تعارض هنجاري به‌کار برده شود.

درمجموع به نظر می‌رسد نبايد آنومي را فقـط بـه معنـاي لغـوي (مضـيق) آن محدود كرد، بلكه بايد آن را با اخـتلال هنجـاري (معنـاي اصـطلاحي و عرفـي آن) مترادف دانست كه در اين صورت، بی‌هنجاری در كنار قطبي شـدن هنجارهـا، تضاد هنجاری، ناپايـداري هنجـاري و ضـعف هنجـاري فقـط  يكـي از مصـاديق اختلال هنجاری می‌باشد؛ بنابراين وجود پديده آنـومي در سـطح جامعـه لزومـاً بـدين معنا نیست كه جامعه دچار نوعي بی‌هنجاری شده است؛ زيرا چه‌بسا در گستره اجتمـاع، 185 هنجارهاي اجتماعي وجود داشته باشد؛ ولي افراد با پـي نبـردن بـه انتظـارات سایر شهروندان، راه صحيح استفاده از آن‌ها را ندانسته، در برخورد بـا سـاير افـراد ندانند چگونه بايد رفتار كنند.

آنسلاندین[11] (۱۹۹۹)،آنومی را کمبود سرمایه اجتماعی بین مردم معرفی کرده است و احتمال وقوع آن را که از اشکال دوره‌های سریع تغییر اجتماعی بیشتر می‌داند، زمانی که سرمایه تطبیق یافتن با شرایط جدید برای افراد مشکل می‌شود. بنابراین مردم تمایلات اجتماعی خود را از دست داده و احساس ناامنی می­کنند (علمی و همکاران، 2005 :239).

به‌طورکلی، آنومی به ‌نوعی حالت فکری اطلاق می‌شود  که در آن به واسطه اختلالات اجتمـاعی، فـرد دچـار نـوعی حالت سردرگمی در انتخاب هنجارها و تبعیت از قواعد رفتاری می‌شود که نتیجه آن احساس فتور و پـوچی اسـت (علمی و همکاران، 2005 :240).محقـق بلغـاری، فیلیپوف[12] هم معتقد است که آنومی در جوامع با تغییـرات سـریع، افزایش یافته اسـت؛ به‌گونه‌ای کـه ایـن تغییـرات در نهایـتمی‌تواند به سمت افزایش خوشبختی و رفاه مردم یا برعکس فقر و بدبختی آن‌ها پیش رود (کاظمی پور، 2004: 30). به‌طور فهرست‌وار ‌می‌توان مراحل زیر را در تشکیل احساس آنومی، در جوامـع بـا تغییـرات سـریع، دسته‌بندی کرد: 1- ارزش‌ها و هنجارهای نوین تثبیـت نشـده و در تضاد با الگوهای رفتاری قرار  می‌گیرد؛ 2- جامعه نفوذ نظارت‌کننده خود را بر گرایش‌های فردی از دست داده و درنتیجه افراد به‌سختی می‌توانند بین خواسته‌ها و توقعـات متنـاقض محـیط اجتماعی آشتی برقرار کنند؛ 3- در عمل، نوعی ابهام در الگوهای رفتاری، بی‌ثباتی، بی‌قانونی، بی‌نظمی و هنجارهـای اجتمـاعی حاکم می‌گردد (اتات، 2007).

محصولات مشابه