ایران پروداک|مرکز تخصصی تحلیل آماری پایان نامه،کاهش تضمینی همانندجویی
ایران پروداک
مبانی نظری تیپ های شخصیتی مدیران

مبانی نظری تیپ های شخصیتی مدیران

مبانی نظری و پیشینه مدیریت
قیمت: ۱۷,۰۰۰ تومان
666

مبانی نظری 
نوع فایل: WORD 
منبع: دارد
پاورقی: دارد
تعداد صفحه: 17
قیمت: 17.000 تومان

2-12- شخصيت (تعاريف و نظريه ها ) 
مفهوم شخصيت چيست و چگونه بايد آن را تعريف کرد؟ در زبان روزمره مردم يکديگررا با عباراتي مانند «بسياربا شخصيت »يا «داراي شخصيت خوب »توصيف مي کنند.معمولاً اين راهي است براي بيان اين مطلب که فرد مورد نظر به مجموعه ي متنوعي از رفتارهاي جالب توجه اجتماعي را از خود نشان مي دهد .اما درزبان يک روانشناس گفتن اينکه فرد از شخصيت « بيشتر»يا «کمتر»برخوردار است ، کاملاً ،بي معني خواهد بود .هرچند جنبه هاي فردي شخصيت ،از قبيل درجه برونگرايي را مي توان اندازه گرفت ، اما خود شخصيت مفهومي گسترده و پيچيده است که به کميت در نمي آيد . مسئله قضاوت اخلاقي درباره ي اينکه چه ويژگيهايي به وجود آورنده ي شخصيت خوب يابد است .مورد نظر ما نيست گرچه اين نکته روشن است که وجود خاصي از شخصيت يک فرد مي تواند از ديد اجتماع کم و بيش مطلوب باشد .برخي از نظريه پردازان شخصيت را به معناي کليه ي صفات پايدار يک فرد تلقي کرده اند ،درحالي که ديگران اين واژه را در مورد ويژگيهاي قابل مشاهده اي که ماهيت بارز شناختي ندارند به کار برده اند.يعني اينکه شخصيت شامل ويژگيهايي نظيرهوش و استعداد نيست. بعضي از پژوهشگران که در اين حوزه نيز به تحقيق اشتغال دارند شخصيت را بر حسب تجارب فرد از جهاني که در آن زندگي مي کند تعريف مي کنند، درحالي که در نوشته هاي نظريه پردازان ديگر به تجارب فردي اشاره¬ي کمتري شده است (يا حتي اشاره نشده است) دراين آثار، رفتار فردي مورد تأکيد قرار گرفته است .با توجه به اين چندگانگي ديدگاهها مي توان چنين نتيجه گرفت که شخصيت تعريف ساده و صحيحي ندارد و هرکس تعريف خود را بر اساس آنچه از نظر او مهم است و با توجه به کاربردي که ازنظرشخصيت درذهن دارد ،انتخاب مي کند. بدين ترتيب اگرگرايش به رويکرد فرويد داشته باشيد ممکن است اهميت نقش ناخودگاه را در تعريفي که از شخصيت مي کنيد بگنجانيد.اما يک تعريف رفتار گرا براساس رفتارهاي آموخته و قابل مشاهده خواهد بود .(شکلتون و فلچر،1382).
2-13- نظريه هاي شخصيت : 
2-13-1- رويکرد زيستي : 
1- نظريه بقراط : 
اعتقاد به اينکه بين ساختمان بدن و مزاج يا خلق و خوي افراد رابطه وجود دارد از عقايد پايدار تاريخ بشري است يکي از قديمي ترين اين طبقه بنديها ،طبقه بندي «بقراط»است که اشخاص را برحسب اينکه کدام يک از مزاجها برآنها مسلط باشد به اخلاط چهارگانه :سودايي ،دموي ،بلغمي و صفراوي تقسيم کرده .بقراط براي هريک از اين نمونه ها مختصات رواني و بدني خاصي قايل بود. بقراط (حدود 460 ـ 375 ق .م )شخصيت آدم را تابع مزاج مي پنداشت: 
دموي مزاج :ظاهري خوش آب و رنگ داد و قوي بنيه است. آدمي است خوش گذران، خوش بين، جدي و فعال، بدون عمق و سطحي؛ بلغمي مزاج :داراي بدني پرچربي و قطور، و داراي اخلاقي زودآشنا، اجتماعي،کم فعاليت ، وارفته و کند ذهن. (ستوده ،1382 :18)
صفراوي مزاج : باريک اندام، داراي پوست بدني معمولاً گرم و خشک و زيتوني رنگ، و از نظراخلاقي تند خو، زود خشم، جاه طلب و حسود و ثابت قدم . (همان ،18:1382)
سوداوي مزاج :سيه چهره و دراز اندام ،داراي قيافه اي پرحرکت و چشماني درخشان ،از لحاظ شخصيتي مضطرب ،نگران ،ناراضي ، بدبين ، پرجنب و جوش ولي بدون پايداري و استقامت (همان ،18:1382). 
2- نظريه کرچمر: 
ارنست کرچمر روان پزشک آلماني در سال 1921 ،با انتشارکتاب ساخت بدن و منش و با استفاده از روشهاي انساني سنجي جسمي انسانها را به دو تيپ فربه تنان و لاغرتنان تقسيم کرد و بعداً يک سنخ سوم به نام سنخ پهلواني يزبه آنان افزود ،به هريک از اين سه سنخ جسمي يک سنخ رواني مربوط مي شود :مثلاً فربه تنان ازنظر رواني ادواري خوي ، لاغرتنان ، اسکزوئيد خوي و سنخ پهلواني صرع و اره خوي هستند.ادواري خويان ازنظرخلق و خوي بي ثبات و سکون ، و از نظر رواني ، عاطفي و احساساتي هستند اسکيزوئيد خويان شخصيت گسيخته دارند و درون گرا هستند. صرع واره خويان محتاط و محافظه کار و کندند.(کريمي، 1375: 74).
2-13-2- رويکرد صفات : 
در رويکرد صفات سعي بر اين است که خصوصيات اساسي فرد که جهت دهنده ي رفتاراو است تفکيک و توصيف شود .دراين رويکرد ، به شخصيت اجتماعي فرد توجه مي شود و بيشتر توصيف شخصيت و پيش بيني رفتار مورد توجه است تا رشد شخصيت .درنظريه هاي صفات مردم از جهت ابعاد يا مقياس هايي چند که هريک نموداريک صفت است متفاوت شمرده مي شوند .به اين ترتيب در رويکرد صفات به اين توجه مي شود که هر فرد درابعاد مختلف چه جايگاهي دارد .(اتکينسون و همکاران،1381 )
آيزنک: ازجمله کساني است که در زمينه ي رويکرد صفات تحقيقاتي انجام داده است .نتيجه ي نهايي تحقيقات آيزنک معلوم داشت که شخصيت داراي سه حد است که هرکدام يک قطب مخالف دارد. بدين قرار : 
1- درون گرايي (برون گرايي ) 
2- روان نژندي (فقدان روان نژندي ) 
3-روان پريشي (فقدان روان پريشي ) 
آيزنک ضمناً افرادي را که به هريک ازاين قطب هاي نهايي تعلق دارند ازنظر رواني توصيف و تعبير کرده است .بعضي از صفات هريک از اين تيپ ها بدين قرارند : 1- درون گرايان :درون گرايان زيرتأثير ويژگيهاي سيستم عصبي مرکزي قرار دارند .استعداد سرشتي آنها براي تحريک پذيري زياد است .ازمحرک ها اجتناب مي کنند .رشد آنها عمودي است .کمترمعتاد به دود هستند .به هر حال پيپ را ترجيح مي دهند .بيشتر درخود فرو مي روند ،خيال پرورند ، علاقه اي به شرکت در اجتماعات ازخود نشان نمي دهند ؛گوشه گير و انزوا طلب هستند .ميزان هوششان بالا است قوه ي بيانشان عالي است .معمولاً در کارها دقيق هستند ولي گامها را آهسته و با احتياط برمي دارند .فزوني طلب هستند ولي براي کارهايي که انجام مي دهند به قدرکافي ارزش قائل نيستند . بيشتر پايبند به سنت ها و اصول ديرين هستند گرايش به احساس کمبود(حقارت)درآنها زياد است .براي ابتلاي به دلواپسي و افسردگي و وسواس ، آمادگي بيشتري دارند (سياسي ،1369).
2- برون گرايان :برون گرايان نيز زيرتأثيرسيستم عصبي مرکزي هستند ، استعداد آنها براي تحريک پذيري کم است ،يعني حساسيت کمتري در برابر محرک ها دارند ،دموي مزاجند ،رشد بدني آنها افقي است و مي توانند پاي خود را براي مدت درازتري بلند نگاه دارند .آنها فاصله هاي زماني را کوتاه تر از درون گرايان احساس مي کنند ، ونيزبيش ازاينها دود استعمال مي کنند و سيگار را هم ترجيح مي دهند به دنبال چيزهاي تحريک آميز مي گردند ؛ازکارهايي که در آنها احتمال خطريا ضررمي رود رويگردان مي شوند به کار و کوشش علاقه اي چندان ندارند و نيروي کمتري به کار مي اندازند ،هوششان نسبتاً کم و قوه بيانشان ضعيف است پايداري و استقامت ندارند ؛درکارهايشان شتابزدگي هست ولي دقيق نيست .چندان فزوني طلب نيستند ،ولي براي کارهايي که مي کنند زياده از حد ارزش قائلند .انعطاف پذيرند ؛شوخي و لطيفه را خيلي دوست مي دارند ،به خصوص اگرجنبه جسمي داشته باشد .گرايش بيشتري براي تظاهرات ناشي از هيستري دارند. (همان، 1369)
3- روان نژندان : روان نژندان زيرتأثيرسيستم عصبي خود کار قرار دارند. ديدشان در تاريکي کمتر از دید افراد بهنجار است . اگرچشمهاي آنها با پارچه بسته شده باشد بيش از افراد به هنجار تعادل خود را از دست مي¬دهند . جسماً و روحاً ضعيف و ناقص هستند از حيث هوش و تسلط بر نقش و ادراک حسي و تمرکز حواس و اراده و سعي و کوشش از متوسط افراد به هنجار پايين ترند .تلقين پذيرند و در انديشيدن و عمل کردن کند هستند . (همان، 1369)

محصولات مشابه