مبانی نظری دانش، نگرش و مهارت زیست محیطی دانش اموزان
مبانی نظری و پیشینه مدیریتقیمت: ۴۵,۰۰۰ تومان
637
مبانی نظری دانش، نگرش و مهارت زیست محیطی دانش اموزان :
بنا بر نظر برخي صاحب نظران، اخلاقي که رابطه دو جانبه بين انسان و زمين، حيوانات و گياهان را تنظيم کند، تاکنون وجود نداشته است. از نظر آنان، گسترش اخلاق به اين جزء سوم، يعني رابطه انسان با محيط زيست، يک فرصت انقلابي و ضرورتي زيست محيطي است.
بررسي روابط با محيط زيست در قالب مسايل اخلاقي، به عصر حاضرمربوط مي شود و شروع حمايت از اخلاق زيست محيطي را مي توان از دهه 1960ميلادي دانست که با رشد پذيرش جنبش زيست محيطي، همراه بوده است.
اخلاق زيست محيطي، شاخه اي از فلسفه کاربردي و از حيطه هاي اساسي اخلاق زيستي محسوب مي شود که مي بايد قادر باشد تا ميان مجموعه پيچيده اي از واقعيات سرگردان تجربي، ايدئولوژي ها و ارزش هاي انساني، داوري کند.
1- مقدمه
بر این اساس این فصل از پژوهش، به ادبیات و پیشینه این مهم اختصاص یافته است. اين فصل از تحقيق شامل سه بخش فرعي است که عبارتند از: ادبیات و بسط مفاهیم و همچنین ابعاد متغیرها، پیشینه پژوهش، چهارچوب نظری تحقیق و در نهایت نتیجه گیری است که از روابط و نتایج پیشینه تجربی صورت می گیرد و مارا به الگوی مفهومی پژوهش سوق می دهد.
2-1- مبانی نظری متغیرها
2-1-1- اخلاق زیست محیطی
واقعيت اين است که در تعاريف متداول توسعه، ابعاد معنوي و اخلاقي چندان مورد توجه قرار نمي گيرد و پرسش اين است که آيا با دخالت هاي مديريتي مي توان از عهده مسايل زيست محيطي ناشي از توسعه برآمد، يا اين که نقشي نيز بايد براي ميراث معنوي از طريق ايجاد اخلاقي زيست محيطي در دنياي سکولار کنوني جست؟(جنکینز ، 1998: 152)
واقعيت اين است که از ريشه هاي تاريخي بحران هاي زيست محيطي، ديدگاه هاي فلسفي، مذهبي و اخلاقي ما نسبت به آنها يعني ارزش ها، بايدها و نبايدها و خوبي ها و زشتي ها، کمتر سخني به ميان مي آيد. در حالي که، بدون پرداختن صحيح به اين مباحث در فراگيرترين شکل فلسفي و اخلاقي آنها، هر چه از تباه شدن محيط زيست و ضرورت حفظ آن گفته شود، راه به جايي نخواهيم برد.(بنسون ،1382: 326)
اهميت درک و شناخت اخلاق تا حدي است که اغلب دانشمندان و بسياري از متخصصان محيط زيست، حفاظت محيط زيست را يک موضوع مهم اخلاقي مي دانند اما، در زمينه نوع اخلاقي که بتواند با تشريح حوادث و فجايع زيست محيطي، به وراي پراگماتيسم رود و درک و احساس جديدي را از جايگاه مخلوقات در جهان ارائه دهد، کمبود وجود دارد. (هلدن ، 2003: 94)
اخلاق به طور سنتي، به تعريف روابط بين افراد و روابط بين افراد جامعه پرداخته است و بنا بر نظر برخي صاحب نظران، اخلاقي که رابطه دو جانبه بين انسان و زمين، حيوانات و گياهان را تنظيم کند، تاکنون وجود نداشته است. از نظر آنان، گسترش اخلاق به اين جزء سوم، يعني رابطه انسان با محيط زيست، يک فرصت انقلابي و ضرورتي زيست محيطي است. (سساین ، 2003: )
امروزه، اين نياز بيشتر احساس مي شود که علائق انسان در مقابل علائق ساير موجودات، متعادل شود زيرا
نکته مهم، چکونگي حفاظت از جمعيت غير انساني در برابر آسيب هاي انساني است. از اين رو، به اخلاق
به عنوان مبنايي براي پاسخگويي به اين قبيل دغدغه ها توجه مي شود. (اوقتون ، 2003: 3)
تغييرات ايجاد شده در طبيعت به وسيله فعاليت هاي انسا نها، به ترديد و ضرورت ارزيابي مواضع اخلاقي نسبت به طبيعت منجر شده است و به دنبال آن، اخلاق زيست محيطي با تعريف مجدد بايد و نبايدها در ارتباط با محيط زيست و ارزيابي موقعيت بشر نسبت به آن مواجه شده است.
در واقع، به دليل نبود توافق پيرامون راه هايي که بايد براي اصلاح يا تغيير شکل تعامل مشکل ساز انسان با محيط زيست، دنبال شوند، پيشنهادهاي گوناگون و اغلب متضادي در اين باره ارائه شده اند.
اين پيشنهاد ها بيشتر در قالب الگوهاي هنجاري براي رفتار اجتماعي يا اخلاق، مفهوم سازي شده اند.(آبایدو ، 1997: 305)
از دلايل ديگر ضرورت اخلاق زيست محيطي، تاثيري است که جهان بيني و راهنمايي هاي اخلاقي، بر رفتارهاي فردي و جمعي دارند. (هاتچر ، 2004: 357)
باورهاي زيست محيطي يا جهان بيني، به عنوان نظامي از گرايش ها و باورها درباره رابطه بين انسان و محيط زيست، تعيين کننده رفتارهاي حفاظتي يا چارچوب هاي مرجعي هستند که هنگام تعامل با محيط زيست از آنها استفاده مي شود.
در اين رابطه مي توان گفت که طرز فکر ما اولين چيزي است که وارد محيط مي شود و با شکل دهي چگونگي ارزش گذاري اجزاي مختلف زيست بوم، چگونگي رفتار ما با آن را تعيين مي کند. لذا، نوع رفتار ما با محيط زيست تا حد زيادي به چگونگي درک ما از رابطه خود با آن وابسته است.
اين که ما چگونه براي محيط زيست ارزش قائليم، تعيين کننده است است که نقش و عملکرد خود را بر زمين چگونه مي بينيم و براي به اشتراک گذاردن اين منابع با ديگران، چگونه رفتار مي کنيم. (میسر ، 1382: 42).
2-1-2-مبانی اخلاق زیست محیطی
به طور کلي، اخلاق راهنماي عمل انسان است. انسان ها همواره با اين پرسش روبرو بوده اند که چه رفتاري درست است؟
چه رفتاري ناشايست است و معيار درستي يا اشتباه بودن يک عمل چيست؟ اخلاق را نيز مي توان مطالعه فلسفي رفتار درست و اشتباه و قوانين و اصولي دانست که بايد رفتار را راهنمايي کند. اخلاق با تعيين معيارها براي تمييز رفتار درست از نادرست، و با مشخص کردن محدوده رفتار درست از طريق اعمال بايدها و نبايدها، آزادي لجام گسيخته انسان را مردود مي داند و رعايت اصول آن، ضامن حفظ يکپارچگي اجتماع است. (اوقتون ، 2003: 5)
پذيرش خالي نبودن طبيعت از ارزش را مي توان سرآغاز اخلاق دانست. اخلاق زيست محيطي براين ايده
استوار است که اخلاق بايد به شکلي گسترش بايد تا روابط انسان ها و طبيعت را نيز شامل شود.
عده اي بر اين باورند که بررسي روابط با محيط زيست در قالب مسايل اخلاقي، به عصر حاضرمربوط مي شود و شروع حمايت از اخلاق زيست محيطي را مي توان از دهه 1960ميلادي دانست که با رشد پذيرش جنبش زيست محيطي، همراه بوده است.
اخلاق زيست محيطي، شاخه اي از فلسفه کاربردي و از حيطه هاي اساسي اخلاق زيستي محسوب مي شود که مي بايد قادر باشد تا ميان مجموعه پيچيده اي از واقعيات سرگردان تجربي، ايدئولوژي ها و ارزش هاي انساني، داوري کند.
سعي اخلاق زيست محيطي، ارائه دلايل نظام بندي و جامعي براي اين منظور است که چرا بايد روابط اخلاقي بين انسان ها و محيط زيست طبيعي وجود داشته باشد و مي توان آن را، مطالعه رفتار درست و اشتباه در درون يک محيط زيست مشخص، تعريف نمود.
بنابراين، نقش اصلي زيست محيطي، ايجاد موانع دروني اخلاقي در آحاد جامعه براي رفتار نسبت به طبيعت است. (میسر، 1382: 42).
در نظام ها و نظريات اخلاقي دو پرسش مهم وجود دارد. آنها عبارتند از: 1) چه چيزي به طور ذاتي ارزشمند است؟؛ 2)عمل درست يا نادرست از نظر اخلاقي چه نوع عملي است و معيار فعل اخلاقي چيست؟
در اخلاق سنتي، فقط انسان از جايگاه اخلاقي برخوردار است. لذا، طرح اخلاق در مباحث زيست محيطي نيازمند بررسي مجدد ارزش هاي انساني در مقابل ارزش هاي جهان طبيعت و اجزاي آن است.
مباحث فلسفي پيرامون "جايگاه اخلاقي"محيط زيست، اختصاصاً شامل اين موضوع است که آيا امکان دارد ارزش ذاتي در موجودات غير انساني موجود باشد؟ و آيا وجود ارزش ذاتي براي توجيه حفاظت از محيط زيست طبيعي، ضروري است؟
. نظريه ارزشي مورد استفاده در اخلاق زيست محيطي، بين دو نوع "ارزش ذاتي" و "ارزش ابزاري" براي تمام موجودات منفرد زنده، توده زنده ، جمعيت ها، گونه ها، زيست بوم ها و حتي چشم اندازي هاي بدون ادراک، تمايز قائل مي شود.
ارزش ذاتي معمولاً در مقابل ارزش ابزاري، معنا مي يابد. ارزش ابزاري به اين مفهوم است که ارزش يک شيء به ارزشي که براي اشياء ديگر دارد وابسته است و الا هيچ گونه ارزشي نخواهد داشت.
در حالي که، ارزش ذاتي به اين مفهوم است که يک شيء بدون اين که براي شيء ديگري ارزشمند باشد يا نباشد، في نفسه داراي ارزش است.
براي مثال، آنهايي که معتقدند طبيعت داراي ارزش ذاتي است، بر اين موضوع تاکيد دارند که بدون حضور انسان و يا بهره برداري انسان از طبيعت، باز هم طبيعت به خودي خود داراي ارزش است.
در اين رابطه اخلاق زيست محيطي در غرب، به دو دسته اخلاق انسان محور و اخلاق مبتني بر احساس و آگاهي ، قابل تقسيم است و طي چهار تا پنج دهه اخير، مباحث عميقي بين ذهن گرايان ارزشي و عين گرايان طرفدار طبيعت به وجود آمده است.
اولي، معتقد است که ارزش ها به يک ارزياب نياز دارند در حالي که دومي معتقد به ارزش ذاتي طبيعت است.(پجمان ، 2001: 75)
محصولات مشابه
دانلود مبانی نظری و پیشینه های مشکلات و اختلالات رفتاری تنظیم هیجان
مبانی نظری و پیشینه مدیریت
مبانی نظری و پیشینه
پیچیدگی سازمانی نوآوری مدل کسب و کار برنامهریزی منابع سازمانی
مبانی نظری و پیشینه مدیریت
مبانی نظری و پیشینه
وضوح خودانگاری: بررسی و نقش آن در رفتارمصرف کننده
مبانی نظری و پیشینه مدیریت
مبانی نظری و پیشینه
ذهنیت فلسفی مدیران،سبک رهبری مدیران و رشد حرفه ای
مبانی نظری و پیشینه مدیریت
مبانی نظری و پیشینه