ایران پروداک|مرکز تخصصی تحلیل آماری پایان نامه،کاهش تضمینی همانندجویی
ایران پروداک
مبانی نظری ترک خدمت

مبانی نظری ترک خدمت

مبانی نظری و پیشینه مدیریت
قیمت: ۱۰,۰۰۰ تومان
۲۰,۰۰۰
695

 ترک خدمت  کارکنان

ترک خدمت به عنوان تمایل به ترک سازمان بصورت آگاهانه و عمدی تعریف شده است (اینگوگا و دیگران، ۲۰۱۳: ۳۲).

تمایل به ترک خدمت به نوعی گرایش رفتاری به شمار می آید که از عوامل موقعیتی درون و برون سازمانی همراه با ویژگی های فردی تاثیر می پذیرد(گل پرور و نادی، ۱۳۸۹: ۲۱۱).

تنک (۲۰۰۱) ترك خدمت را حرکت کارکنان برای خروج از سازمان تعریف کرده است (شوکلا و ستاين ها، ۲۰۱۳: 5۷).

نيت ترك خدمت، به ارزیابی ذهنی فرد از احتمال ماندن یا رفتن از سازمان در آینده نزديك اشاره دارد (رسولی و دیگران، ۱۳۹۱: ۲۸). یعنی، کارکنان به یکباره و ناگهانی سازمان را ترک نمی کنند، بلکه " تمایل به ترک شغل" را به صورت تدریجی و مداوم در خود پرورش می دهند و پس از در نظر گرفتن تمامی شرایط و مناسب بودن فرصتهای استخدامی در سازمانهای دیگر، اقدام به ترک شغل می نمایند (علیزاده، ۲۰۰۷). برخلاف ترك شغل حقیقی، تمایل به ترك شغل، آشکار نمی باشد. تمایلات، اظهار عباراتی در مورد يك رفتار خاص مورد علاقه و توجه می باشند . هر چند عده کمی از کارکنان، كار خود را به يكباره ترك مي كنند ولی عده کثیری از آنها زمان زيادي در مورد ترك خدمت فکر می کنند. به نظر مرتز و کامیون (۲۰۰۹)

خروج، بیانگر فرآيند تفکر درباره خروج با عدم خروج از سازمان است (قلی یور و اور عزت، ۹۰:۱۳۸۷)

تت و میر[4] (۱۹۹۳) نیت ترک خدمت را به تمایل به ترک سازمان، بصورت آگاهانه و با میل و علاقه شرح دادهاند. آیزن و فيشيين[5] (۱۹۸۰) نيت ترک خدمت را فاکتوری تعيين كننده به جهت ترک خدمت می دانند (ارات و دیگران[6]، ۲۰۱۲: ۸8). هر چند، کپلمن و همکاران[7] ادعا می کنند نيات رفتاري افراد همیشه منجر به رفتار نشده و ممكن است با گذر زمان، نیات افراد دستخوش تغيير شود. تحقیقات قبلی دریافته اند نيت ترك خدمت، قویترین منادي ترك خدمت است (رسولی و دیگران،1391: 29)

نوع فایل: WORD 

منبع: دارد

تعداد صفحه: 39

 پرسشنامه تمایل به ترک خدمت

ترک شغل

تاریخچه ترک خدمت

قصد ترک خدمت در پژوهش های زیادی مورد توجه بوده است (ختری، فرن و بودوار، ۲۰۰۱: ۵۶) و توسط موبلی و همکاران (۱۹۷۹) به صورت «فرایند فکر کردن، برنامه ریزی و قصد ترک شغل» بیان شده است . آجزن (۱۹۷۵) در نظریه ی نگرش خود این گونه فرض می کند که مناسب ترین پیش بینی کننده ی رفتار یک فرد، سنجش تمایل به انجام آن رفتار در او است. به باور شور و مارتین (۱۹۸۹) از آنجا که تمایل به ترک خدمت با ترک خدمت واقعی ارتباط دارد، یک متغیر وابسته ی مناسب است. بر اساس مدل ترک خدمت کلاسیک، تمایل ترک خدمت، تابعی است از مطلوبیت و سهولت درک شده از ترک سازمان. در مجموع، عوامل فردی (همانند رابطه منفی سن و استخدام رسمی با تمایل به ترک خدمت)، درون سازمانی (مانند شرایط شغلی و برون سازمانی همانند شرایط اقتصادی) مشخصکننده ی احتمال ترک خدمت فردی کارکنان به شمار می روند ( دعای و همکاران : 1390: 130)

تقریبا در تمام موقعیت های نامطلوب بازار کار، دقيق ترین پیش بینی ترک خدمت شرایط اقتصادی است (ابراهیمی نژاد و دیگران، ۱۳۸۸: ۳۹). در نتيجه افرادي که قصد ترك خدمت دارند، امکان دارد تنها زمانی این کار را انجام دهند که مشاغل جایگزینی در دسترس داشته باشند. مطالعات صورت گرفته با داده هاي واقعي ترك خدمت در يك دوره زمانی خاص ممكن است نتایج متفاوتی را نشان دهند (رسولی و دیگران، ۱۳۹۱، ۲۸).

اترک شغل

با توجه به مطالب بالا، می توان به این نتیجه رسید که قصد ترك خدمت می تواند جایگزین مناسبی براي ترك خدمت واقعی و نیت ماندن می تواند جانشین مناسبی برای ادامه خدمت کارکنان در این پژوهش باشد...

نداشتن پیشنهاد شغلی دیگر هنگام ترک ، به معنای دوره بیکاری است.

نقش عوامل فردی در تمایل به ترک شغل

پژوهشهای متعدد (وای[1] و رابینسون[2]؛ 1998: 42-21؛ ویل[3] و کیمبل[4]؛ 1995: 385-362؛ گرهارت[5]؛ 1990: 476-467؛ پرایس [6]و مولر[7]؛ 1986: 976-947؛ کوتن [8]وتوتل[9]؛ 1986: 70-55 ؛ آرنولد[10] و فلدمن[11]؛1982: 360-350 ؛ موبلی و همکاران[12]؛ 1979: 522-493) گزارش کرده اند که بین متغیرهای سن و استخدام رسمی با تمایل به ترک شغل رابطه منفی وجود دارد.به اين معني که با افزايش سن از ميزان تمايل به ترک شغل کاسته مي شود و بيشترين ميزان ترک شغل در يک سال اول استخدام اتفاق مي افتد و کارکناني که سازمان را ترک مي کنند معمولاًسابقه استخدام کوتاهي دارند (ميشل[13] و برادوک[14]، 1994: 42-34). علاوه بر آن، کارکنان رسمي کمتر از کارکنان غير رسمي (کارکنان قراردادي) تمايل به ترک سازمان دارند (لارسن[15] و لاکين[16]، 1999: 280-267).

سطح تحصيلات با تمايل به ترک شغل رابطه مثبت دارد و افراد با تحصيلات بالا بيشتر از افراد با تحصيلات پايين، تمايل دارند که شغل خود را ترک کنند (برگ[17]، 1991: 284-268 ؛ کوتن[18] و توتل[19]، 1986: 70-55)؛ به عبارت ديگر کارکناني که داراي تحصيلات بالايي هستند در صورتيکه احساس کنند که به تخصص آنها احترام گذارده نمي‌شود، احتمال بيشتري وجود دارد که سازمان را ترک کنند.(هاتون[1] و امرسون[2]، 1998: 395-388).

همچنين واي [3]و رابينسون [4](1998) و پرايس[5] و ميولر[6](1986) به اين نتيجه رسيدند، افرادي که به لحاظ شغلي در طبقه غيرمديريتي قرار دارند، در مقايسه با افرادي که در اين طبقه قرار دارند (طبقه مديريتي) تمايل بيشتري دارند که شغل خود را ترک کرده و به سازمان ديگري بروند.

مطالعات انجام گرفته در زمينه ارتباط بين جنسيت و تمايل به ترک شغل به نتايج بسيار متناقضي منجر شده است. براي مثال، نتايج به دست آمده نشان مي دهد که (وايزبرگ[7] و کِرچنبام [8]، 1993 و کوتن[9] و توتل[10]، 1986) زنان در مقايسه با مردان تمايل بيشتري به ترک شغل دارند و دو برابر بيش از مردان، شغل خود را ترک مي کنند (کام ست[11] ، 2000 ؛ ايتا [12]، 2000).

 در مقابل واي و رابينسون (1998)، ميلر و ويلر  (1992) و برگ[13] (1991) در پژوهش خود هيچ رابطه اي بين جنسيت و تمايل به ترک شغل نيافتند. و اين در حاليست که الاين [14] (1997) و سامرس[15] و هندريکس [16] (1991) به اين نتيجه رسيدند که مردان بيشتر از زنان شغل خود را ترک مي کنند، شايد علت اين باشد که مردان نان آور خانواده هستند و انگيزه پيشرفت بيشتري نسبت به زنان دارند و چنانچه، شغلشان با انتظاراتشان همخواني نداشته باشد، اين امکان وجود دارد که شغلشان را جهت يافتنِ يک شغل جذابتر ترک کنند پژوهشهاي انجام گرفته نشان مي دهد که تمايل به ترک شغل با ميزان پايه حقوق در لحظه شروع خدمت فرد در سازمان و همچنين متناسب بودن مزاياي پرداختي با شايستگيهاي فردي مرتبط است و بيشترين ميزان تمايل به ترک شغل در سازمانهايي وجود دارد که ميزان پايه حقوق آنها در مقايسه با شغلهاي مشابه در سازمانهاي ديگر پايين است و همچنين داراي سرپرستاني تازه کار و ناآشنا با محيط کاري هستند (لارسن[17] و لاکين[18]،1999 : 280-267).

بررسی ها نشان مى‏دهد هر قدر دانش و توانایى کارکنان افزایش یابد و در واقع به کارکنان دانشور و خبره تبدیل شوند و همچنین در مسیر سلسله مراتب نیازهاى مازلو(1954) ارتقا یابند و به درجه‏اى از خود احترامى و خود شکوفایى برسند، ماهیت مشاغل براى آنها اهمیت بیشترى پیدا خواهد کرد. بنابراین مشاغل باید به گونه‏اى طراحى شوند که براى تمامى سطوح کارکنان و براى افراد با تحصیلات و استعدادهاى مختلف چالشى باشد. این که در سازمانها مشاهده مى‏شود از نظر بازده کارى تفاوت محسوسى میان کارکنان توانمندو کارکنان با توان و دانش کم وجود ندارد، ناشى از طراحى نامناسب مشاغل است، یعنى مشاغل به گونه‏اى طراحى شده‏اند که براى کارکنان متوسط و سطوح پایین از نظر دانش، یک شغل چالشى محسوب مى‏شود، به گونه‏اى که عملکرد آنها از نظر سازمان مطلوب تلقى مى‏شود و خود کارکنان نیز از شغل خود رضایت دارند، اما همین مشاغل براى کارکنان فکرى و توانمند ضد انگیزشى است ؛ چون این گونه مشاغل، ویژگى‏هاى پنجگانه اشاره شده را دارا نبوده و کارکنان توانمند در انجام دادن آن نه تنها پیشرفت نمى‏کنند، بلکه در طول زندگى کارى خود پسرفت مى‏کنند.(صفرخانلو،1379 :50-46)

«یوجال بات شارجى در این زمینه معتقد است: «مشاغل را به گونه‏اى طراحى کنید که چالشى، جذاب و با مفهوم باشد. این احساس را در کارکنان به وجود آورید که در یک تیم بزرگ و مهم کار مى‏کنند. کارکنان به یک کار با مفهوم نیاز دارند. حتى اگر کار مورد نظر خسته کننده و نامطلوب باشد، با این حال کارکنان دوست دارند که کار آنها براى بقاى سازمان مهم و ضرورى باشد».

عوامل ترک خدمت

چهار چوب نظری ترک خدمت

عوامل فردی: عوامل فردی که وضعیت افراد را شرح می دهد و شامل متغیرهای جمعیت شناختی مثل سن، جنسیت، وضعیت تاهل که نقش مهمی در ترک دارند. علاوه بر عوامل جمعیت شناختی، تضاد کار-خانواده منعکس کننده تداخل زندگی کاری و خانوادگی می باشد و ساعات کار در هر هفته، نشان دهنده قرار گرفتن در معرض محیط کاری می باشد. در تحقیق انجام شده توسط (سیمون و همکاران،[1]2004: 626-616) نشان داده شده که هر دو این عوامل با تمایل به ترک ارتباط دارند.

متغیرهای جمعیت شناختی: در تحقیقات پیرامون ترک سازمان بین متغیرهای جمعیت شناختی شامل سن، جنسیت، وضعیت تاهل، سالهای خدمت در سازمان، تعداد فرزندان رابطه معنی داری با ترک خدمت یافته اند. همچنین در برخی تحقیقات به رابطه ضعیف این متغیرها با ترک خدمت اشاره شده است.

تضاد کار و خانواده:

تضاد کار و خانواده زمانی اتفاق می افتد که فعالیتهای مرتبط با کار و فعالیت های خانوادگی با یکدیگر تداخل پیدا می کنند. این نوع تعارض ممکن است به علت فقدان حمایت همکاران و مدیران، استقلال محدود شغلی، جدول زمانبندی کاری غیر منعطف و افزایش تعداد ساعات کاری ایجاد شود. این تعارض زمانی که افراد متاهل باشند ی دارای فرزندان بیشتر و یا سابقه کار بیشتر باشند، افزایش می یابد، در واقع با افزایش سابقه کاری، مسولیت آنها افزایش یافته که می تواند رابطه مثبتی با افزایش تضاد کار و خانواده دارد. حمایت های سازمانی می تواند این تضاد را کاهش دهد(سبک رو و همکاران، 1390: 126-111).

عوامل مرتبط با سلامت: عوامل مرتبط با سلامت مانند فرسودگی شغلی با نیت ترک در ارتباط است. سلامت کافی یکی از ضروریات کار است، فشارهای مرتبط با سلامت، تجدید نظر در شرایط کار را افزایش می دهد بنابراین می تواند تمایل ترک را افزایش دهد(سیمون و همکاران[1]، 2004: 626-616).

فرسودگی شغلی: 

فرسودگی شغلی به عنوان یک واکنش روانی به استرس شغلی تعریف شده است(متین زارعی،سید کلالی،اخوان انواری،2012). فرسودگی شغلی نشانگر خستگی مفرط عاطفی به دنبال سالها درگیری و تعهد نسبت به کار و مردم است. به عبارت دیگر فرسودگی شغلی خستگی فیزیکی، هیجانی و روانی به دنبال قرار گرفتن طولانی مدت در موقعیت کار سخت هست. این امر بیانگر حالتی است که در آن قدرت و توانایی افراد کم و رغبت و تمایل آنها برای انجام کار و فعالیت کاهش پیدا میکند فرسودگی شغلی سندروم روانشناختی شامل خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش عملکرد شخصی است. خستگی هیجانی احساس زیر فشار قرار گرفتن و از میان رفتن منابع هیجانی در فرد است. مسخ شخصیت پاسخ منفی و سنگدلانه به اشخاصی است که معمولاً دریافت کنندگان خدمت ازسوي فرد هستند و به برداشت منفی فرد از مددجویانش اشاره دارد. کاهش عملکرد شخصی، کم شدن احساس شایستگی در انجام وظایف شخصی است و یک ارزشیابی منفی از خود در رابطه با انجام کار به شمار می رود. نخستین تبیین نظری فرسودگی شغلی توسط مسلاچ(به نقل ازکوپر[2]) ارایه گردید. در این تئوری ابعاد سه گانه فرسودگی شغلی تحت عنوان خستگی هیجانی، مسخ شخصیت، کارآمدی شخصی مورد توجه قرار گرفت.

عمده ترین پیامد های فرسودگی شغلی شامل غیبت، تعارضات بین فردی با همکاران، مشکلات جسمی  و روحی و در نهایت ترک خدمت است. فرسودگی شغلی هیجانات منفی چون بدبینی و خشم و در نتیجه احساسات ناامیدی و یأس را دنبال دارد و احساسات منفی منجر به پایدار ماندن علایم خستگی عاطفی در شخص می شود؛ از طرفی فرسودگی شغلی می تواندبه صورت واگیر بین همکاران عمل نموده، با ایجاد اختلالات درون فردی و بین فردی منجر به اختلالات عملکردی و روانی و اجتماعی عمیق تر می شود.

ترک خدمت کارکنان

جو اجتماعی کار: جو اجتماعی کار شامل کیفیت رهبری، که بصورت منفی با تمایل ترک در ارتباط است. همچنین ارتباط با همکاران و مدیریت می تواند با تمایل ترک در ارتباط باشد.

رهبری: کیفیت رهبری یک ارتباط مستند خوب با خروج واقعی دارد (گریفت و همکاران،2000: 488-463)[1]. اینکه رهبری تا چه حد منصفانه درک شده است بطور معناداری با تمایل ترک ارتباط دارد (پیاتام،2007[2]: ). رفتار منصفانه توسط کارفرمایان به این امر اشاره دارد که آنها برای کارکنان ارزش قائل بوده و به رفاه آنها توجه دارند، و همچنین به عنوان تقویت کننده انتظارات کارکنان می باشد که با آنها در طول تصدی شغلی شان منصفانه رفتار خواهد شد(گریفت و همکاران[3]،2000: 488-463)(هوغس[4]،آوی[5]،و نیکسون[6]،2010 : 362-351) در تحقیق خود اشاره داشته اند که، محققان پیشنهاد کرده اند که بررسی تمایل ترک بالا مهم تر از بررسی خود ترک می باشد. در سازمان قصد این است که (الف) از رفتار نامطلوب کارکنان که ممکن است بر دیگر کارکنان تاثیر بگذارد جلوگیری بعمل آید و (ب) کاهش هزینه های ترک واقعی، که هر دو مورد هزینه های اقتصادی برای سازمان دارند. اگر رهبران می خواهند هزینه های ترک کارکنان را کاهش دهند، پس حوزه نخست نگرانی به بهبود پشتیبانی از زیردستان مربوط می شود.همچنین بیان داشته اند، رهبری تحول آفرین و رابطه رهبر زیردستان دو پیامد مهم در محیط کار دارد: تمایل به ترک و رفتارهای جستجوی کار. متئو و زاجاک،1990[7]با بازنگری سه مطالعه که به بررسی رابطه بین رهبری مشارکتی و تعهد، پرداخته بودند، یک رابطه مثبت قوی بین رهبری و مشارکتی و تعهد یافتند (آلن[8] شور[9]،و گریفت[10]،2003: 118-99).

محصولات مشابه