رضایت زناشویی
ازدواج به عنوان مهمترین و اساسیترین رابطه بشری توصیف شده است زیرا ساختاری اولیه برای بنا نهادن رابطه خانوادگی در تربیت کودکان نسل آینده فراهم میسازد. بدون شک، خانواده نخستین و مهمترین بستر رشد همه جانبهای انسان محسوب میشود و از دیرباز نقشها و کارکردهای خانواده مورد توجه روانشناسان، جامعه شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. زندگی زناشویی زن و مرد با ازدواج و تشکیل خانواده شروع میشود و رضایت زناشویی[1] تضمینکننده سلامت روانی خانواده محسوب میشود. یکی از جوانب بسیار مهم یک نظام زناشویی رضایتی است که همسران در ازدواج تجربه میکنند. رضایت زناشویی حاصل خشنودی و سازگاری زن و شوهر در ابعاد مختلف زندگی مشترک است و استحکام بنیان خانواده و سلامت خانواده را تضمین میکند (فرشچی و محمدی کلهری، 1394).
رضایت زناشویی به احساس خشنودی، رضایت و لذت زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواج خود را در نظر میگیرند، گفته میشود. رضایت یک متغیر نگرشی است، بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب میشود. طبق تعریف مذکور رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذتبخشی است که زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشویی خود دارند. خانواده از کنش متقابل مرد و زن ناشی میشود که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیدهاند و برای زناشویی خود مراسمی برگزار کردهاند و بطور کلی عمل آنها از لحاظ قانونی پذیرفته شده و به آن ازدواج اطلاق شده است
مفاهیم رضایت زناشویی
با آنکه به اعتقاد بسیاری از صاحب¬نظران، ازدواج یکی از بنیادهای تقریباً جهان شمول به حساب می-آید و هیچ بنیانی این چنین صمیمانه زندگی بشر را تحت تأثیر قرار نداده است اما از آسیب¬های گوناگون در امان نیست. در بسیاری از فرهنگ¬ها به روابط زناشویی به منزله منبع اولیه حمایت و عاطفه نگریسته می¬شود و از همسران انتظار می¬رود تا یک رابطه انحصاری، صداقت، علاقه، عاطفه و نیز صمیمیت و حمایت از خود نشان دهند. تقریباً تمامی زوج¬ها در ابتدای زندگی زناشویی سطح بالایی از رضایت را گزارش می¬کنند. با وجود این متاسفانه این رضایت در طی زمان کمتر و کمتر می¬شود و معتبرترین شاخص این عدم رضایت، آشفتگی و طلاق است. بنابراین با وجود پیامدهای مثبت همسرگزینی، متأسفانه بسیاری از همسران در برقراری و حفظ روابط دوستانه و صمیمی با یکدیگر دچار مشکل هستند و در بیشتر اوقات به کمک¬های تخصصی نیاز دارند؛ عوامل مختلفی در جدایی مؤثر است که می¬تواند در دامنه ای از عوامل شخصی، روابط بین¬فردی و اجتماعی قرار گیرد (روبلس و همکاران ، 2014).
یکی از مهمترین ملاکهایی که سبب دوام و استحکام رضایتمندی زناشویی همسران میشود توجه زن و شوهر به غریزه و تمایلات جنسی یکدیگر است. میگویند غریزه جنسی از تولد تا مرگ همیشه همراه انسان است و بیش از هر چیزی زندگی انسان را تحت تاثیر قرار میدهد و همسرانی که دارای رضایتمندی زناشویی بالا هستند میل جنسی بالاتری نسبت به یکدیگر دارند (امرالهی و همکاران، 1392). تحقیقات نشان میدهد مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول زندگی زناشویی قرار دارد و سازگاری و رضایت در روابط جنسی از مهمترین علل خوشبختی زندگی مشترک است. چنانچه این روابط ارضاکننده و کامل نباشد، به ناراحتی شدید، اختلافات و حتی از هم پاشیدگی خانواده منجر میشود. در نتیجه میتوان گفت رضایت جنسی یکی از ملاکهای بارزی است که میتواند به دوام و استمرار رضایت از زندگی زناشویی کمک بسزایی کند (یوسفی رباطی، 1394).رضایت زناشویی زمانی محقق می¬شود که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد. ادراک زن و شوهر از میزان، شدت و دامنه¬ی مشکلات موجود در رابطه نشان¬دهنده¬ی سطح رضایت زناشویی آن¬هاست. رضایت¬بخش بودن روابط میان همسران از طریق علاقه¬ی متقابل، میزان مراقبت از همدیگر و پذیرش و تفاهم با یکدیگر سنجیده می¬شود. يكي از عوامل موثر بر زندگي رضايت¬بخش، نحوه مديريت آن است، در زمان قديم بخاطر امكانات ساده و محدود مديريت خانواده كار چندان دشواري نبوده ولي امروزه با پيشرفت و كثرت امكانات با وجود سهولت بخشيدن به زندگي موجب دردسر و نارضايتي انسان ميشود لذا كسي كه در خانواده مدير است بايد با برنامه¬ريزي صحيح، خانواده را در جهت برآورده شدن هر چه بهتر انتظارات هدايت نمايد (بخشایش، 1393). اگر نگرش به زندگي واقع¬گرايانه باشد انتظارات نيز همين گونه خواهد بود ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه طبق قوانين خاص وضع شده است و ما نميتوانيم طبق ميل باطني خود آن را تغيير دهيم، پس بايد قوانين آن را بخوبي بشناسيم تا به موفقيت دست يابيم (پسندیده، 1394).
توافق زناشویی بر رابطه¬ی مناسب زن و شوهر به گونه¬ای رفتار، تصور و ادارک می¬کنند که گویا نیازها و انتظارهایشان برآورده شده و چیزی وجود ندارد که در روابطشان خلل ایجاد کند. در ازدواج بدون توافق زناشویی، مشکلات موجود میان همسران به حدی زیاد است که آن¬ها احساس می¬کنند نیازها و انتظاراتشان برآورده نمی¬شود. اغلب زوج¬ها در جایی میان این دو قطب قرار دارند و در مواردی بین آن¬ها توافق برقرار است و در مواردی نه. رضایت¬مندی زناشویی مفهومی کلی است که در وضعیت مطلوب روابط زناشویی احساس می¬شود. از طرفی، رضایتمندی زمانی اتفاق می¬افتد که روابط زن و شوهر در همه¬ی حیطه¬ها بهنجار باشد (خیاط غیاثی و همکاران، 1388).
رضايت زناشویی لازمه يك زندگي مفيد، مؤثر و رضايت¬بخش فردي است. به همين دليل افرادي با رضايت زناشویی بالا هيجان¬هاي مثبت بيشتري را تجربه كرده، از گذشته و آينده خود و ديگران، رويدادهاي مثبت بيشتري را به ياد آورده و از پيرامون خود ارزيابي مثبت¬تري دارند و آن¬ها را خوشايند توصيف مي¬كنند. در حالي كه افرادي با رضايت زناشویی پايين، خود، گذشته و آينده¬شان، ديگران و نيز رويدادها و موقعيت-هاي زندگي خود را نامطلوب ارزيابي مي¬كنند و هيجان¬هاي منفي مانند اضطراب و افسردگي بيشتري را تجربه مي¬كنند (تیم ، 2010).
بر مبناي نظر کریزبرگ رضایت یا نارضایتی از بخشی از زندگی، به سایر بخش¬هاي زندگی تعمیم-یافته و آن بخش را نیز متأثر می¬نماید. بر مبناي تئوري سرایت، باید انتظار داشت افرادي که در یک زمینه محروم می¬شوند بدون جبران و اصلاح رضایت در آن بخش، نارضایتی خود را از یک محدوده به محدوده دیگر تعمیم خواهد داد. به عنوان مثال نارضایتی از ارضاء نیازها باعث خواهد شد تا سایر بخش¬هاي زندگی از جمله شغل، درآمد و غیره را نیز متأثر نموده و به سوي نارضایتی از آن بخش¬ها سوق یابد. در مقابل رضایت یک بخش از زندگی مانند درآمد باعث خواهد شد تا این خشنودي سایر ابعاد زندگی فرد را تحت تأثیر قرار داده و به نوعی خشنودي از آن بخش¬ها در فرد به وجود بیاورد و بیان می¬دارد که شخصی که در یک زمینه از زندگی خود ناراضی است به دنبال کسب رضایت در زمینه¬هاي دیگر زندگی برمی¬آید (سلیمانیان و فیروزآبادی، 1390).
رضایت زناشویی و خوشبختی، اعتماد به یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند؛ وقتی که مردم به خواسته ارزشمندي می¬رسند، احساس خوشبختی و رضایت می¬کنند، لیکن این احساس سعادت ذهنی ذاتاً زودگذر است. در کوتاه مدت ممکن است آنچه شما بدست آورده¬اید موجب سرخوشی شود اما در بلندمدت این طور نیست، زیرا اگر این گونه بود فعالیت¬هاي هدفمند متوقف می¬شد، انسان موجودي هدفمند است و تا زمانی که به آنچه می خواهد دست نیابد، احساس رضایت نمی¬کند (گانی و همکاران ، 2012).
بهترین تعاریف توسط هاپکینز انجام گرفته، وی رضایت زناشویی را چنین تعریف می¬کند. احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر موقعی که همه جنبه¬های ازدواج¬شان را در نظر می¬گیرند. رضایت زناشویی انطباق بین وضعیتی که وجود دارد و وضعیتی که مورد انتظار است می¬باشد طبق این تعریف زناشویی وقتی وجود دارد که وضعیت موجود فرد بر روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار و دلخواه فرد منطبق نباشد (زارع، 1394).
آلبرت الیس رضايت زناشويي را اینگونه تعریف می¬کند: عبارت است از احساسات عيني از خشنودي، رضايت و لذت تجربه شده توسط زن يا شوهر موقعی که همه جنبه¬هاي ازدواجشان را در نظر مي¬گيرند. در تعاریف دیگر، رضایت زناشویی را حالتی می¬دانند که طی آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (هارانین و همکاران ، 2007).
وینچ و همکاران وی، معتقدند که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی محقق می¬گردد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد (والویس و همکاران، 2008).
مطابق با نظر هادسن، ادراک زن یا شوهر از میزان، شدت و دامنه مشکلات موجود در رابطه منعکس-کننده سطح رضایت زناشویی آن¬هاست. روابط رضایت¬بخش بین زوجین از طریق علاقه متقابل، میزان مراقبت از همدیگر و پذیرش و تفاهم یکدیگر قابل ارزیابی است. رضايتمندي زناشويي را پيامد توافق زناشويی که به صورت دروني احساس ميشود، نیز می¬دانند. اصطلاح توافق زناشويي، رابطة مناسب زن و شوهر را توصيف ميكند. در رابطه با توافق بالا، هر دو زوج، به گونهاي رفتار، تصور و ادارك ميكنند كه گويا نيازها و انتظارهايشان برآورده شده و چيزي وجود ندارد كه در روابطهشان خلل ايجاد كند. در ازدواج بدون توافق زناشويي، مشكلات موجود ميان زوجين به حدي زياد است كه آن¬ها را از احساس برآورده شدن نيازها و انتظارات باز ميدارد. اغلب زوجها، جايي بين اين دو انتها قرار دارند و زمينههايي از توافق و نبود توافق را تجربه ميكنند. می¬توان گفت، رضايمندي زناشويي، يك مفهوم كلي است كه در وضعيت مطلوب روابط زناشويي احساس ميشود. از طرفي رضايتمندي زماني اتفاق ميافتد كه روابط زن و شوهر در تمامي حيطهها بهنجار گزارش شود (لی ، 2007).
ابعاد رضایت زناشویی
وینچ هشت معیار را برای رضایت زناشویی مشخص کرده است: 1- ثبات، 2- انتظارات اجتماعی، 3- رشد شخصیت، 4- مصاحبت، 5- شادی، 6- رضایت، 7- سازگاری و 8- یکپارچگی. روف نیز برای رضایت زناشویی چند جنبه را در نظر می گیرد، ولی رضایت زناشویی را بطور کلی (احساسات مثبت)، (دوست داشتن)، (رضایت جنسی)، (توافق در امور اقتادی)، (خانه داری) و (تربیت فرزندان) می داند (هاشمیان و همکاران، 1394).
بطور کلی ابعاد رضایتمندی زناشویی در 7 بعد قرار می گیرد که به تفصیل بیان می شود. 1. ارتباط جنسی: رضایت زوجین از کیفیت و کمیت ارتباط جنسی را شامل می شود. 2. حل تعارضات: کمک به زوجین مخالف با همدیگر که دارای ناسازگاری نظرات و اهداف و رفتار متضاد با یکدیگر هستند و حل اختلاف و ستیز بین زوجین که در اثر منافع ناهمسو و تضاد اهداف و ادراکات مختلف به وجود آمده است. 3. رضایت از ارتباط با خانواده اصلی: رضایت از کیفیت و نوع رابطه با خانواده خود و خانواده همسر را شامل می¬شود. 4. ارزش¬های مذهبی: میزان همخوانی که زوجین در اعتقاد به ارزش¬های مذهبی دارند، تعیین¬کننده رضایت آن¬ها در ارزش¬های مذهبی است. 5. فعالیت¬های اجتماعی-تفریحی (اوقات فراغت): شامل رضایت از نوع، کیفیت و فراوانی شرکت در فعالیت¬های اجتماعی و تفریحی مورد علاقه هر زوج می¬باشد. 6. مدیریت منزل: شامل رضایت از برخورد با خانواده اصلی –نحوه برخورد با فرزندان- نقشهای مساوات طلبانه زن و مرد و ادراه امور مالی منزل است. 7. ارتباط زوجین: شامل توانایی زوجین در توضیح و تشریح نیازها، خواسته ها و تمایلاتشان و نیز شامل توانایی توجه کردن به دیگران به منظور ارائه پاسخ¬های مناسب و دعوت از دیگران برای روشن سازی دیدگاه آنان است (پورحیدری و همکاران، 1393).
براساس ادبیات موجود، یکی از متغیرهایی که در ایجاد و حفظ رضایتمندی زناشویی موثر است، رضایتمندی جنسی می¬باشد. رضایتمندی جنسی عبارت است از یک پاسخ عاطفی که برآمده از ارزیابی ذهنی فرد از ابعاد مثبت و منفی مرتبط با رابطه جنسی فرد باشد. در زمینه تاثیر متغیر رضایت¬¬مندی جنسی بر رضایت و کیفیت رابطه زناشویی، پژوهش¬های زیادی صورت گرفته است. گو و هوانگ (2005) نیز اظهار می¬دارند که رضایتمندی جنسی با رضایتمندی زناشویی ارتباط دارد. تحقیقات نشان داده که روابط دوتایی زن و شوهر در بین سایر ابعاد سازگاری زناشویی نقش محوری دارد، روابط متشکل از درک و فهم صمیمیت و همدلی و مراودات کلامی و غیرکلامی در بین زوجین است و در بسیاری از موارد روابط دوتایی به عنوان عامل اصلی در رضایت¬مندی زناشویی تلقی می¬شود. روابط دوتایی زوجین بیشتر در دوره نامزدی و سال اول ازدواج شکل می-گیرد و تلاش برای بهبود و ارتقای روابط دوتایی در این دوره ضروری است (هاشمیان و همکاران، 1394).
عوامل موثر بر رضایت زناشویی
محققان عوامل متعددي را در ميزان رضايت زناشويي همسران موثر دانسته¬اند:
1. نوع عقايد و تمايلات: بايد قبل از وارد شدن به زندگي زناشويي مخصوصا در دوران نامزدي در موضوعات مهم زندگي توافق نظر وجود داشته باشد. ثابت شده است كه توافق هاي زياد قبل از ازدواج روابط بعد از ازدواج را نيز محكمتر كرده و معني و مفهوم بهتر به زندگي زناشوئي مي¬دهد (ارجمندزاده، 1393).
2. مذهب: عقايد مذهبي در سعادت كانون خانوادگي اهميت دارد. تحقيقات نشان مي دهد كه اعتقادات و نگرش¬هاي زن و مرد اكثرا پس از ازدواج ادامه مي¬يابد و اگر زن و شوهر از يك مذهب ولي داراي اعتقادات و ديد فلسفي متفاوت نسبت به اصول و موازين مذهبي خود باشند منجر به اختلافات عديده شده و ديگر مسائل زندگي را نيز تحت الشعاع قرار مي¬دهد. همچنین بررسیها نشان میدهد در مناطقی که ارزشهای مذهبی حاکم بوده، حدود ۹۲ درصد ازدواجها موفق گزارش شدهاند. در حالیکه در جوامع کمتر مذهبی تا ۵۰ درصد تقاضای طلاق به چشم میخورد (خالقی، 1394).
3. اختلافات طبقاتي: در يك ازدواج مطلوب هميشه بايد تشابه طبقاتي تا آن جا كه امكان دارد وجود داشته باشد. هرچه زن و شوهر از نظر طبقاتي شباهت داشته باشند، امكان رضايت، خوشبختي و سعادت بيشتر است (جمال زاده و گلزاری، 1393).
نظریه¬های رضایت زناشویی
نظریه السون: السون و همکاران (1989)، معتقدند رضایت فرد از رابطه به کیفیت رابطه بستگی دارد. اگر رابطه¬ای مطلوب بوده و با امیدها و انتظارات ما هماهنگ باشد، رابطه¬ای رضایت¬بخش است. البته ادراک فرد از مطلوبیت یک رابطه رضایتمند را تحت تأثیر قرار می¬دهد. السون در مورد رضایت زناشویی می¬نویسد: سه زمینه کلی رضایتمندی که با هم تداخل دارند و وابسته به یکدیگرند عبارتند از: رضایت افراد از ازدواجشان - رضایت از زندگی خانوادگی - رضایت از زندگی به طور کلی تحقیقات السون نشان داد که ضریب همبستگی بین رضایت از زندگی زناشویی و رضایت از خانواده حدود 70% است و ضریب همبستگی بین رضایت از خانواده و رضایت از زندگی به طور کلی حدود 67% است. با توجه به مطلب فوق رضایت افراد از ازدواجشان زمینه¬ساز هسته اصلی از خانواده و زندگی به طور کلی است. به عبارتی می¬توان گفت سلامت جامعه و خانواده در گرو رضایت افراد از ازدواجشان است (سلیمانیان و فیروزآبادی، 1390).