مبانی نظری
نوع فایل: WORD
منبع: دارد
پاورقی: دارد
تعداد صفحه: 20
قیمت: 20.000 تومان
2-4- باورهاي ارتباطي
2-4-1- تعريف باورهاي ارتباطي
اپشتاين وايدلسون (1982) باورهاي ارتباطي را باور و يا ذهنيتي مي دانند که زن و شوهر نسـبت به ارتباط زناشويي خود دارند وآن را به عنوان واقعيت پذيرفته اند و منظور از باورهاي ارتباطي ناکارآمد ، آن دسته از باورها و تفکرات غيرمنطقي ميباشند که مختص رابطه زناشويي است و در اثر استفاده افراطي ايجاد مشکل نموده است (شهرستاني و همکاران، 1391: 21).
باورهاي غير منطقي در روابط زناشويي در قالب چند الکوي رفتاري-ذهني تعريف شده اند. براي نمونه، بر پايه طبقه بندي بک (۱۹۷۶) برخي از باورهاي خاص و منحصر به فرد زوج ها عبارتند از (بک، 1976):
1- تجربه هاي انتخابي: توجه به بخش کوچکي از يک حادثه منفي
2- تعميم مبالغه آميز: در نظر گرفتن هر حادثه منفي به عنوان شکستي تمام عيار
3- برچسب منفي زدن: اصرار بر دلايل منفي و بدخواهانه در رفتار و گفتار همسر
4- شخصي سازي: نسبت دادن تمام مشکلات به خود و ناتوانيهايي خويش
5- نتيجه¬گيري شتابزده: بدون داشتن دلايل محکم قضاوت کردن، ذهن خواني و پيشگويي افکار يکديگر
6- تفکر همه يا هيچ
7- بزرگ نمايي: با اهميت جلوه دادن مسائل و مبالغه در شدت اشتباه¬ها (بک، 1976).
در تعريف بلوم (2006) نيز برخي از باورهاي ناکارآمد همسران در روابط زناشويي عبارتند از محقي بودن، سرزنشي ديگري و قرباني دانستن خود، تحقير، توقع و درماندگي (بلوم، 2006: 4).
2-4-2- مفهوم باورهاي ارتباطي
باورهاي ارتباطي غيرواقع¬بينانه نتيجه آن دسته از نيازها و تقاضاهاي غيرعقلاني است که زن و شوهر نه تنها از يکديگر بلکه از خود و ازدواجشان دارند (شهرستاني و همکاران، 1391: 22).
اين باورها به ويژگي هايي مربوط مي شوند که هر فرد تصور مي کند همسرش، يا رابطه بايد داشته باشند (مولر، ريب ، نورت تا ، 2010: 59).
باورهاي ناکارآمد، علت اصلي بسياري از اختلاف هاي اجتماعي، به ويژه روابط زوجها است. منظور از چنين باورهايي، در واقع وجود افکار نادرست و نامنطبق با واقعيت درباره خود و جهان است (اليس ، 2006: 3).
به اعتقاد اليس (2006) هيچ رويدادي ذاتاً نمي تواند در انسان ايجاد آشفتگي رواني کند؛ زيرا تمام محرکها و رويدادها در ذهن معنا و تفسير مي شوند و بر اين اساسي، سازش نايافتگي ها و مشکلات هيجاني در واقع ناشي از نحوه تعبير، تفسير و پردازش اطلاعات حاصل از محرک ها و رويدادهايي هستند که افکار و باورهاي ناکارآمد در زيربناي آنها قرار دارند يکي از عمده ترين عرصه هاي بروز و نفوذ افکار غيرمنطقي و ناکارآمد، زندگي زناشويي است (اليس ، 2006: 3).
بسياري از همسران در برقراري و حفظ روابط دوستانه و صميمي با يکديگر دچار مشکل اند، چون انتظار دارند تا از ازدواج به گونه کلي، و از همسران به گونه اختصاصي، منافعي به دست آورند. به بيان ديگر، انتظارهاي آنان از رابطه زناشويي بيشتر، گسترده تر و در بسياري از موارد، غير منطقي تر شده اند و حتي توانسته اند زمينه سرخوردگي از زندگي زناشويي را فراهم آورند (ازخوش، منوچهري، 1390: 8)
اين باورها متأثر از ديدگاه هاي شناختي رفتاري است، بيان مي دارد که زوج هاي مختل درگير يک چرخه بدکارکرد مختل مي شوند. در اين چرخه رفتار ناکارآمد فرد به عنوان يک برانگيزاننده باور نامعقول همسر ديگر عمل مي کند که منجر به ايجاد اختلال در احساسات و رفتار او مي شود؛ و اين خود نيز به عنوان محرکي مضاعف براي تخريب احساسات همسرش بکار گرفته مي شود (اليس ، 2006: 4).