تعریف سازگاری
سازگاری با خود و محیط برای هر موجودییک ضرورت حیاتی بشمار می آید. تلاش روزمره همه آدمیان نیز عموما بر محور سازگاری دور می زند. سازگاری اجتماعی، به عنوان مهمترین نشانه سلامت روان، از مباحثی است که جامعه شناسان، روانشناسان در دهه های اخیر توجه خاصی به آن مبذول داشته اند ( منیگر و همکاران و همکاران، 1381). روانشناسان نیز به طور معمول سازگاری با محیط و افراد در اجتماع را مورد توجه قرار داده اند و ویژگی هایی از شخصیت را بهنجار تلقی کرده اند که به فرد کمک می کند تا خود را با جهان پیرامون سازگار سازد. یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی در جامعه برای خود بدست آورد ( رافضی، 1393).
مبانی نظری
نوع فایل: WORD
منبع: دارد
پاورقی: دارد
تعداد صفحه:28
نظريه هاي سازگاري اجتماعي
سازگاری اجتماعی یکی از مهمترین حوزه های کارکردی در تعیین موفقیت و نتایج بلندمدت برای کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی است. اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی با انواعی از مشکلات اجتماعی مثل رفتارهای درون فردی بی منطق، برانگیختگی، بی اعتدالی و پرخاشگری رابطه دارد.
روان پويشي
الگوي فرويد بر آن است كه در ذهن سه ناحيه وجود دارد: هشيار، نيمه هشيار( حافظه معمولی) و ناهوشیار (بخشي از ذهن كه براي هشياري غيرقابل دسترسي است) وي هم چنين يك الگوي ساختاري از شخصيت به وجود آورد كه مكمل اين الگوي مكان نگار ذهن است . او بر اين باور بودكه شخصيت داراي سه مؤلفه است كه براي ايجاد مجموعه ي وسيعي از رفتارهاي انسان با هم تعامل مي كنند. اين سه جز كليت هاي فيزيكي در بد ن نيستند، بلكه برچسب هايي خلاصه براي سه جنبه ازعملكرد شخصيت به شمار مي روند.
نظريه ي يادگيري
در ديدگا ه رفتاري ، آسيب شناسي رفتاري يك بيماري نيست ، بلكه پاسخي است كه براساس همان اصول رفتاري ياد گرفته شده است كه همه ي الگوهاي پاسخ براساس آن ياد گرفته مي شوند. يادگيري ، نگهداري و تغيير رفتار نابهنجار، درست مانند يادگيري رفتار عادي است و رفتار عادي را نيز مي توان يك سازگاري به حساب آورد كه از يك گذشته ي پر از تقويت ناشي شده است يك سازگاري به حساب آورد كه از يك گذشته ي پر از تقويت ناشي شده است. براساس نظريه ي محرك پاسخ كه از سوي روان شناساني چون هال ، دالارد و ميلر ارائه شد، هر يادگيري مستلزم برقراري ارتباط بين محرك و پاسخ است .
چگونگي يادگيري اجتماعي
در اين مبحث بايد توجه داشت كه مفاهيم يادگيري اجتماعي و نظريه شناخت اجتماعي به يك معنا به كار ميروند. با آنكه در دانش روانشناسي اصطلاح يادگيري اجتماعي براي همگان داراي معناي كاملاً روشني است و هر كس در نظر نخست به مفهوم و كاربرد آن پي ميبرد، اما براي توضيح بيشتر، يادگيري اجتماعي به آن گونه رفتارهايي گفته ميشود كه در ميان افراد جامعه و محيط داراي جنبه تعاملي باشد. بعضي از اين رفتارها ممكن است خوشايند و بعضي ديگر ناخوشايند جلوه كنند. مردم ميكوشند به فرزندانشان رفتارهايي را بياموزند
كه مورد تاييد اكثر افراد جامعه باشند(خدایاری فرد، 1385).
نظريه يادگيري اجتماعي بندورا
نظريه يادگيري اجتماعي با موضعي اصولي در اوايل نيمه دوم قرن بيستم به وسيله گروهي از روانشناسان، به ويژه البرت بندورا با كوشش و فعاليتي گسترده مطرح گرديد. گر چه اين نظريه بر شرطي شدن عامل، مانند تغيير رفتار قرار دارد، اما بنيادهاي اصلي آن بر نمادسازي، فرضيهانگاري، جست و جوي روابط علت و معلول و پيشبيني پيامدهاي رفتاري استوار است. به اين جهت اين نظريه آميزهاي از رفتارگرايي و شناختگرايي است.
به عقيده بندورا محيط بيشك در رفتار تاثير ميكند. نظام اجتماعي است كه از راه تشويق و تنبيه افراد جامعه را به اجراي رفتارهاي معيني وادار ميسازد يعني، به اصطلاح بندورا رفتار انسان بر جبرگرايي دوسويه پاريهريزي ميشود. بندورا براي توضيح يادگيري اجتماعي خود به مواردي مانند چهارچوب ادراكي، يادگيري كاروري و جانشيني، يادگيري و عملكرد، اهميت تقليد در يادگيري، الگوبرداري و مشاهده اشاره ميكند(خدایاری فرد، 1385).
اهميت تقليد در رفتار اجتماعی
تقليد يا نسخه برداري از رفتار ديگران يكي از شيوههاي آموزشي است که در رفتار اجتماعی موثر است. امروزه از آغاز قرن بيستم پژوهشهاي فزايندهاي درباره تقليد به عنوان يك پديده علمي انجام گرفته و جنبههاي مختلفي براي آن مشخص كردهاند(گزرین، 1390).
نظريه يادگيري شناختي اجتماعي
نارضايتي از رويكرد شرطي سازي به پيدايش نسل دومي از نظريه هاي يادگيري منتهي شد . اين نظريه ها "شناختي " ناميده شدند زيرا بر نقش فرايندهاي انديشه در رفتار تأكيد مي كنند و "اجتماعي " ناميده مي شوند زيرا بر اين عقيده تأكيد مي ورزند كه افراد اغلب از يكديگر ياد مي گيرندبا مردود شناختن ديدگاه هايي كه معتقدند انسان با نيروها ي دروني برانگيخته مي شود و ياآن هايي كه انسان را دست بسته در اختيار محيط مي دانند، بر اين باور است كه رفتار انسان را مي تواناز طريق تعامل انسان و محيط تبيين كرد، فرايندي كه باندورا آن را جبرگرايي دو جانبه مي نامد . انسان تحت تأثير نيروهاي اجتماعي است ، ولي نحوه ي برخورد با آن ها را، خود انتخاب مي كند. انسان هم نسبت به شرايط محيطي واكنش نشان مي دهد و هم فعالانه آن ها را تفسير كرده و بر موقعيت هاتأثير مي گذارد. هما نقدر كه موقعيت ها، انسان را شكل مي دهد، انسان نيز موقعيت ها را انتخاب مي كندو همان قدر كه انسان از رفتار ديگران تأثير مي گيرد، در رفتار ديگران نيز تأثير مي گذارد.به طور كلي ، نظريه شناختي اجتماعي ، انسان را به شرط درست عمل كردن ، موجودي كاملاًسازگار مي بيند كه توانايي انطباق با شرايط متغير محيطي را داراست .
نظريه پديدار شناختي
براساس ديدگاه پديدارشناختي ، در ك هر فرد از جها ن يگانه است . اين ادراك ها ميدان پديداري فرد را مي سازد. انسان ها همان گونه به محيط واكنش نشان مي دهند كه آن را درك مي كنند . ميدان پديداري فرد، شامل ادراك هاي هشيار و ناهشيار اوست. ادراك هايي كه فرد نسبت به آن ها آگاهي دارد يا ندارد. ولي تعيين كننده مهم رفتار، مخصوصاً در انسان هاي سالم ادراك هايي است كه مي توانند به صورت آگاه جلوه كنند.
نظريه ي تحولي
از نظر پياژه شخصيت انسان داراي دو جنبه است: يكي جنبة خود ميا ن بيني و ديگري جنبةسازش پذيري و مسئله اساسي تشخيص بين فرد و شخصيت است . فرد به منزله ي من متفرعني است كه خود ميان بين است و براساس اين خود ميان بيني عقلي يا اخلاقي راه را بر روابط متقابل كه وابسته به هر نو ع زندگي اجتماعي مترقي است مي بندد. شخص به عكس فردي است كه آزادانه به قبول انضباطي تن در مي دهد، يا در پي ريزي آن سهيم مي شود، و بدين ترتيب به طور ارادي خود راتابع نظام هنجارهاي اخلاقي متقابل مي نمايد.