مبانی نظری
نوع فایل: WORD
منبع: دارد
پاورقی: دارد
تعداد صفحه:18
در سال های اخیر بر نقش فرایندهای فراتشخیصی، مثل توجه و حافظه، به طور فراوان تأکید شده است. میزان بالای همبودی بین اختلالهای روان شناختی، خصوصا میان افسردگی اساسی (MDD) و اختلال های اضطرابی، منجر به پژوهش در مورد مکانیسم ها و عوامل فراتشخیصی مسئول شده است. در این بین، فرآیندهای فراتشخیصی متعددی به عنوان مکانیسم های مؤثر در همبودی میان اختلال های گوناگون شناخته شدهاند که از میان آنها میتوان به نشخوار فکری، نگرانی، استدلال، افکار و رفتار اشاره کرد (کالمز و رابرت[1]، 2007).
بحث همبودی این اختلال ها، درمانگریهای شناختی رفتاری اختصاصی را با مشکلاتی به لحاظ کاربردی و بالینی مواجه کرده است. بنابراین با توجه به این چالش ها، استفاده از پروتکل های شناختی رفتاری اختصاصی، به دلایل مختلف مقرون به صرفه نیست، مگر با توجه به اهمیت همبودی در سطح نظری و در سطح کاربردی، راهکارهایی مد نظر قرار داده شوند. درمانگریهای فراتشخیصی در تدوین این پروتکل درمانگری پیشگام هستند. این شیوه درمانگری ابتدا برای اختلال های هیجانی هم آیند در بزرگسالان مطرح شد و امروزه نتایج اکثر پژوهشها اثربخشی این روی آورد درمانگری را مورد تأیید قرار میدهند (فارچیون و دیگران[2]، ۲۰۱۲).
مانسل و همکاران (2009) نیز معتقدند " درمان فراتشخیصی به درمانی گفته میشود که به طیف وسیعی از تشخیصها قابل دسترس و استفاده میباشد و برای انجام اثربخش بر دانش مربوط به این تشخیصها متکی نیست".
شافرن، مک مانوس "ولی" (۲۰۰۸) سه رویکرد فرا تشخیصی را شناسایی کردند: رویکرد کراسک (۱۹۹۹) که بر گوش به زنگی نسبت به تهدید، قضاوت های مبتنی بر تهدید و رفتارهای اجتنابی در اختلال ها تاکید دارد. رویکرد دوم رویکردهای عمل گرایانه را شامل می شود مثل رویکرد نورتون و هوپ (۲۰۰۵) که عمدتا غير نظری، یکپارچه و عمل گرا هستند و رویکرد بارلو و همکاران (۲۰۰۴) که عمدتا مبتنی بر مدل سه بخشی و تنظیم هیجانی بعنوان مولفه اساسی در اختلال های هیجانی است (محمدي، بيرشك و غرايي، 1392).
محققان رویکرد فراتشخیصی در سنت شناختی - رفتاری، دیدگاهی متفاوت از رویکرد اختصاصی - اختلال را مطرح می کنند. آنها معتقدند که فرایندهای شناختی و رفتاری خاصی در طیف وسیعی از اختلال های روانشناختی مشترک می باشند. بعنوان مثال (مانسل، هاروی، و اتکینز و شافران، ۲۰۰۹) مرور جامعی از نقش توجه متمرکز بر خود ارائه کرد و نشان داد که این مولفه در همه اختلال های مورد مطالعه شامل افسردگی، طیفی از اختلال های اضطر ابی، اختلال مصرف الکل، اسکیزوفرنی و ضد اجتماعی برافراشتگی دارد.
راهبردهای درمانی همچون خودبازبینی افکار منفی، بازسازی شناختی، تمرین های فرضیه آزمایی تجربی، تبیینهای جانشین، مواجهه تدریجی، پذیرش افکار و هیجان های منفی و فعال سازی رفتاری، اصول بنیادی هم در درمان های شناختی- رفتاری فراتشخیصی و هم در مداخلات اختصاصی - اختلال هستند. بنابر این، دو رویکرد درمانی اختصاصی - اختلال و فراتشخیصی به پژوهش و درمان لزوما اختصاصی و مجزا از هم نبوده و ممکن است در واقع مکمل همدیگر باشند. انعطاف پذیری درمان های فراتشخیصی در ادغام مداخلات درمان های اختصاصی اختلال ها یکی از مزایای رویکرد درمان فراتشخیصی میباشد. (تایلور و کلارک[1]، 2013).
از لحاظ نظري، درمانهاي فراتشخیصی باید درمانگر را قادر سازند تا فرایندهاي تداوم بخش مشترك بین اختلالات موجود را مفهوم سازي [1] نماید، راهبردهاي درمانی مبتنی بر شواهد را در قالب یک پروتکل ارایه نماید، کارامدي و کارایی درمان را افزایش دهد، نیاز به راهنماهاي درمانی چندگانه را کاهش دهد و اجراي راحت آن را تسهیل نمایدپروتکل یکپارچه، یک درمان فراتشخیصی و شناختی-رفتاريِ متمرکز بر هیجان [2] محسوب میشود که با استفاده از مهارتهاي تنظیم هیجان، براي دامنه گستردهاي از اختلالهاي هیجانی قابلیت کاربرد دارد (ادوای و اسمایی مجد، ۱۳۹۶).
عوامل فرا تشخیصی به فرایندهای آسیبشناختی اشاره دارند که در اختلالهای روانی مختلف مشترک هستند.چنین اختلالاتی شامل اختلال اضطراب جدایی از اطرافیان و ترس از انتخاب کلمات در موقع صحبت کردن ، ترس مرضی( فوبیا)، اختلال اضطراب اجتماعی (ترس اجتماعی)، وحشت از معامله یا خرید و فروش و اضطراب و اختلال اضطراب فراگیر است. این عوامل نقش علیت در اختلالات متعدد و یا فرآیندهای مختلف اختلالات روانی را توصیف می کنند. آنهایی که اغلب به عنوان فرآیندهای فراتشخیصی معرفی شده اند مدل ها و شکل های گوناگونی هستند از اهمیت زیادی به خاطر تمرکز آنها بر روی فرآیندهای اختلالات مصرف مواد بصورت فرعی متعدد است و آنها از کمک در همراهی توضیح در درمان اختلالات؛ برخوردار هستند. و بدین ترتیب، آنها می توانند ارزیابی های موثرتری را در درمان چنین اختلالاتی انجام دهند.. اختلالات اضطرابی همچنین با مجموعه ای از عوامل تعيين کننده مانند : فراموشی اجتناب شناختی، عدم تحمل و اطمینان، باورهای منفی در مورد نگرانی، اجتناب عاطفی، و همچنین حساسیت به قوانین و مقررات، راهبردهای عوامل ایجاد کننده حساسیت افراد به اختلالات اضطرابی است (شجاعی و کاکابرایی، ۱۳۹۴).